در در
سلام جونم براتون بگه که آقا شهریار ما عاشق در دره هر روز صبح ساعت 6 از خواب پامیشه و بعد از سه چهار تا جیش مفصل گرسنه و تشنه دستش و میذاره جلوی دهنش و میگه ادییییییییی در در (بابا مهدی جون در در ) البته قبلش صداش در نمیاد و از فرصت پیش اومده که ما خوابیم نهایت استفاده رو میکنه و به هرچی نباید دست بزنه دست میزنه .هرکجا نباید بره میره و هرچی رو نباید بندازه میندازه که ما بیدار میشیم و با قیافه اینجوری شهریار روبه رو میشیم ...
نویسنده :
مامان شهریار
20:21